سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به غالب پسر صعصعه ابو الفرزدق در گفتگویى که میانشان رفت فرمود : ] شتران فراوانت را چه شد ؟ [ گفت : امیر مؤمنان پرداخت حقوق پراکنده‏شان کرد . این بهترین راه آن است . [نهج البلاغه]
نقد و بررسی تصوف و صوفیگری
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها

بدون هیچ تعصبی بخوانید


آیا باور می کنید؟....


نقد مولوی


آیا آنانکه به صورت سطحی به « مثنوی » علاقه می ورزند، باور می کنند :


7) آیا باور می کنند که مولوی حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه را کورکورانه قلمداد کرده؟ که این مطلب نشان دهنده این است که


امام حسین (علیه السلام) معصوم نبوده که از وی عملی کورکورانه سرزده و این بر خلاف اعتقاد امامیه (مذهب حقه) است.


وی می گوید : کورکورانه مرو در کربلا        تا نیافتی چون حسین اندر بلا


(مثنوی معنوی/دفترسوم/ص232و233) و (نقدی بر مثنوی ص222)


8) آیا باور می کنند که مولوی، عزاداری بر سید الشهداء را رد کرده است و آن را سرزنش کرده؟ وی عزاداری بر سیدالشهدا راسرزنش کرده واز آن به عنوان غفلت و کم معرفتی یاد میکند و این ناشی از عدم تطابق مبانی مکتبی عرفانی وی با عزاداری سید الشهدا است.


(نشریه مذهبی نور به نقل از مثنوی مطابق با نسخه تصحیح شده/رینولد نیکلسون/ص810-811)


این عقیده وی مخالف صریح با روایات حضرات معصومین علیهم السلام است چرا که ما روایات زیادی از اهل بیت عصمت وطهارت داریم مبنی بر امر به سوگواری بر مصائب سید الشهدا وهمچنین عزاداریها و عزاداری خود آنها بر امام حسین (ع).


یک نمونه : امام رضا (علیه السلام) به ابن شبیب فرمودند : « یا بن شبیب، إن کنت باکیا لشی فابک للحسین بن علی بن ابیطالب(ع) فإنه ذبح کما یذبح الکبش.... » ( ای پسر شبیب، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر حسین گریه کن چراکه او را همانند گوسفند سربریدند)


(وسائل الشیعه/ج14 ص502/چاپ آل البیت قم1409ق)


9) آیا باور می کنند که مولوی شریعت را نفی کرده؟ مولوی در مقدمه دفتر 5 مثنوی می گوید :


شریعت همچو شمع است ره می نماید و بی آنکه شمع بدست آوری راه رفته نشود چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است وجهت این است که گفته اند (که گفته ؟ معلوم نیست )


لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع (یعنی وقتی حقایق ظاهر شد احکام (شریعت )باطل می شود )


ادامه حرفهای مولوی :


حاصل آنکه شریعت هم چون علم کیمیا آموختن است از استاد یا کتاب و طریقت استعمال کردن داروها و مس را در کیمیامالیدن است وحقیقت، زر شدن مس، کیمیا دانان به علم کیمیا شادند که ما این علم را می دانیم (علماء را می گوید) و عمل کنندگان به علم کیمیا شادند که ما چنین کارهایی می کنیم و حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم یا مثلا شریعت همچون علم طبی آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و داروهاخوردن و حقیقت صحبت ابدی یافتن و از ان دو فارغ شدن چون آدمی از این حیات می برد شریعت و طریقت از او منقطع شود و حقیقت ماند .


معلوم می شود که ایشان هیچ درکی از دین ندارد.


علت علنی مطرح نکردن این بحث ها توسط صوفی ها در طول تاریخ حمله علمای اهل تسنن و تشیع به آنها بود .


10) آیا باور می کنند مولوی معتقد است که امامت، نوعی است برخلاف عقیده شیعه که به امامت شخصی معتقد است زیرا که امامان معصوم به فرمایش پیغمبر اکرم بنابر روایات متواتر 12 تا هستند با نامهای مشخص و معین. یکی از انحرافات صوفیان هم همین است که به مهدویت نوعی قائلند.


مولوی می گوید: پس به هر دوری ولی قائم است      تا قیامت آزمایش دائم است


                        پس امام حی قائم آن ولی است     خواه از نسل عمر خواه از علی است


(مثنوی/ج2/ص239/چاپ نشر طلوع/شعر825)


11) آیا باور می کنند مولوی ابن ملجم را در قضیه شهادت امام علی (علیه السلام)، آلت حق و دست خدا پنداشته؟


وی از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید :


هیچ بغضی نیست در جانم زتو       زانک این را من نمی دانم زتو


آلت حقی تو فاعل، دست حق        چون زنم بر آلت حق طعن و دق


(مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص190)


12) آیا باور می کنند مولوی، عمر بن خطاب را امیرالمومنین دانسته؟ وی در وصف او چنین می گوید :


آمده عمر به حرب مصطفی تیغ بر کف بسته بس میثاقها          گشته در شرع او امیرالمومنین پیشوا و مقتدای اهل دین


(مثنوی معنوی نسخه میرخوانی ص74 و نسخه وصال ص74)


13) آیا باور می کنند مولوی، در مدح خلفای سه گانه از آنا به عنوان صدیق و فاروق و ذوالنورین تعبیر کرده. وی می گوید :


چون محمد یافت آن ملک نعیم                    قرص مه را کرد در دم او دو نیم


چون ابوبکر آیت توفیق شد                         با چنان شه صاحب و صدیق شد


چون عمر شیدای آن معشوق گشت            حق و باطل را چو دل فاروق شد


چون که عثمان آن عیان را عین گشت          نور فایض بود و ذوالنورین گشت


(مثنوی ج2 ص134)


آیا باور می کنند مولوی خود را هم عقیده همه فرقه ها دانسته. (یعنی یه چیزی شبیه به پلورالیسم دینی)


(کتاب عرفان حقیقی/ص159)


آیا باور می کنند مولوی قائل به جبر است یعنی تمام افعال ما از سوی خداوند صادر می شود. که این مخالف صریح با مبانی اسلام است.


(مثنوی معنوی/دفتراول/ص190)


تمام حرف من این است ...


آیا اینها می توانند الگو اخلاقی و دینی شیعیان به حساب بیایند؟


آیا عارف حقیقی، این مفاخر ادبی بوده اند یا اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم؟


اصلا آیا اینها شیعه بوده اند؟


اصلا آیا اینها با این انحرافات واضح می توانند الگوی ما باشند؟


اصولا « مولوی » با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نا آشنا بوده و نشانه ای از استفاده از منابع شیعی، حتی کتابهایی چون صحیفه سجادیه و نهج البلاغه، در آثارش دیده نمی شود.


 باز هم متذکر می شویم که ...


ما منکر اشعار زیبای وی نیستیم بلکه ما منکر اشعار و مطالب انحرافی در این کتاب هستیم. یعنی ما نمی خواهیم از بیخ و ریشه مثنوی را زیر سوال ببریم بلکه ما هم معترفیم به اینکه در این کتاب اشعار پرمحتوا هم وجود دارد ولی اشعار منحرف هم وجود دارد تا خوانندگان این کتاب را از این انحرافات بر حذر داریم


برای آشنایی بیشتر با انحرافات مولوی به کتاب نقد مثنوی (آیت الله علی اکبر مصلایی) رجوع شود.


دیگر منابع : تحقیقی در تصوف و عرفان / خیرالله مردانی


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 4:29 عصر     |     () نظر