سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش وعصای آهنین برگیر و آنگاه در زمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی تا آن جا که کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]
نقد و بررسی تصوف و صوفیگری
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها


مفهوم شناسی تصوف


واژه صوفی یعنی چه؟


برای کلمه « صوفی » معانی بسیاری در نظر گرفته اند که در اینجا به بیان سه قول مشهور می پردازیم:



دیدگاه اول : (قول ابوریحان بیرونی و تابعین)


آنها قائلند کلمه « صوفی » از soph که کلمه یونانی است ، گرفته شده و به معنای حکمت و دانش است. کلمه « فیلسوف » از Fila به معنای علاقمند و Sophia  به معنای دانش اخذ شده است. پس فیلسوف یعنی علاقمند دانش.


این نظر مردود است؛ به جهت اینکه علمای علم حروف، سین یونانی (سیکما) را همه جا به معنای سین ترجمه کرده اند و علی القاعده « سوفی » باید تر جمه می شد نه « صوفی »


دیدگاه دوم : (قول متصوّفه است)


که گفته اند کلمه « صوفی » مشتقّ از صفّه است. این عدّه سعی دارند آن را به اصحاب صفّه که فقرای مهاجرین از یاران پیامبر بوده اند و به دلیل فقر و نداری روی سکوی مسجد زندگی می کردند، برسانند.


این نظر مردود است؛ چرا که ماجرای اصحاب صفّه ، یک واقعیت تلخ اقتصادی است که پیامبر اکرم (ص) به مرور زمان با تدابیر مختلفی آنان را از فقر و نداری نجات داده و این ماجرا خاتمه یافت.در عین حال، صوفیه برای اثبات این نظر هیچ سندی ارائه نداده اند. در ضمن، اگر از صفّه مشتق شده بود، باید « صُفّی » می شد نه صوفی.(رک:تحقیق ماللهند ص16)



دیدگاه سوم : (از اهمیت ویژه ای برخوردار است ؛ زیرا روایات ائمه علیهم السلام مؤیّد آن است)


بر اساس این نظریه ، واژه صوفی از « صوف » به معنای « پشم » گرفته شده است. چون صوفیان اولیّه لباسهای پشمینه می پو شیدند.



دکتر عبد الحسین زرّین کوب ، از مدافعان تصوّف در کتابش می نویسد :


در میان ریشه شناسی هایی که برای کلمه صوفی پیشنهاد شده است ، محتمل ترینشان بی شک آن است که صوفی را از صوف به معنای پشم ، مشتق می داند


صوفیان به عنوان نشانه ای از فقر دینی خود، جامه های پشمی خشنی به تن می کردند.


(کتاب تصوف ایرانی در منظر تاریخی آن/نویسند? کتاب: زرین کوب/ص 38)


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/29:: 1:3 صبح     |     () نظر

پیشینه تصوف


زمینه پیدایش تصوف


معمولا بسیاری از صوفیان و مدافعان آنها سعی می کنند زمینه پیدایش تصوف را زهد اسلامی و نیاز امّت معرّفی کنند. در همین زمینه، به دو نظریه اشاره می شود:


 


نظریه اوّل : قول مرحوم جلال الدّین همایی


عامل پیدایش تصوف همان زهد و پرهیزگاری است.


(تصوف در اسلام/ص60)


نظریه دوم : قول دکتر کاظم یوسف پور


در جهان اسلام، خاستگاه اصلی تصوّف را باید در اعتراض گروهی از مؤمنان دلسوخته جستجو کرد که پس از دوران طلایی اسلام شاهد گرایش مسلمین به مادّی گری و دنیا طلبی بودند.


(نقد صوفی/ص28)


طبق این دو نظریه خاستگاه اصلی تصوف، اعتراض گروهی مؤمن دلسوخته در برابر گرایش مسلمین به مادّی گری بوده است.



طرح سؤال :


الف : اگر بروز این تفکّر به سبب اعتراض مسلمانان دلسوخته بود، چرا اهل بیت (علیهم السلام) که دلسوخته ترین انسانها بودند آن را همراهی نکردند؟ وچرا اهل بیت (علیهم السلام)، سردمداران این جریان را طرد نمودند؟


ب : این مؤمنان دلسوخته چه کسانی بودند؟ حسن بصری، سفیان ثوری یا ابو هاشم کوفی؟ بدیهی است که اینان در زمان خود اهل بیت (علیهم السلام) زندگی می کردند و اهل بیت (علیهم السلام)س با اینها به شدّت مخالف بودند.


و اگر قرا بود از این جریان، زهد اسلامی شکل گیرد، چرا از کمیل و عمّار خبری نیست؟ در ضمن، تاریخ شهادت می دهد که امثال ابو هاشم کوفی از سرمایه داران زمان خود بوده اند.


 


نظریه صحیح دربار? زمینه پیدایش تصوف و صوفیگری :


این جریان را می توان سقیفه بنی ساعده دوّم نامید؛ چرا که با تشکیل سقیفه بنی ساعده توانستند ولایت و زعامت را از اهل بیت (علیهم السلام) بگیرند؛ ولی در مقابل معنویّت ائمه (علیهم السلام) ماندند و نتوانستند کاری کنند. از این رو ، بهترین کار، ساخت جریان و شخصیتهایی بود که بتوان آنها را جایگزین اهل بیت (علیهم السلام) کرد و ولایتی را تعریف کرد که در عین تبعیّت مردم از آن، با حکومت های وقت کاری نداشته باشد؛ یعنی اسلام منهای سیاست.


البته به دلیل آشنایی مسلمانان با سایر ادیان و فرقه های وقت و به دلیل گسترش قلمرو حکومت اسلامی، نقش سایر آیین ها را در تأسیس این مسلک نمی توان نادیده گرفت.


« آسین پالاسیوس » از شرق شناسان و عرفان شناسان یونانی، منشأ تصوف را زهد و عرفان مسیحی و فلسفه نو افلاطونی اسکندریه می داند.


(عقل و وحی در اسلام/ص111)



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/29:: 1:2 صبح     |     () نظر

اوّلین صوفی


عثمان بن شریک کوفی مشهور به ابو هاشم کوفی است که بعدها ابو هاشم صوفی هم لقب گرفت. وی در قرن دوم می زسیت.


امام صادق (علیه السلام) در مورد او فرمودند :


« إنّه کان فاسد العقیدة جدا و هو الّذی ابتدع مذهبا یقال له التصوّف و جعله مفرّا لعقیدته الخبیثه »


(حدیقه الشیعه/ص564؛اثنی عشریه/ص33)


(همانا او (ابو هاشم) انسانی است که جدا عقیده فاسدی دارد و اوست که از روی بدعت مذهبی را بنا نهاد که تصوف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقیده فاسد خود قرار داد.»


کیوان قزوینی که 32 سال نزد موسس فرقه گنابادیه (سلطان محمد گنابادی) خدمت کرد تا به منصور علیشاه یا منصور علی ملقّب شد و بعد ها هم توبه کرد،می گوید :


اولین کسی که زیر بار این ننگ و بدعت رفت، ابو هاشم کوفی بود که رنج ها به خود داد تا عرّاده صوفی به راه افتاد.


(استوارنامه/ص22)





کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/29:: 12:57 صبح     |     () نظر

منشأ آداب و رسوم تصوف چیست؟


 


تصوف در حقیقت، مخلوطی از تفکّرات فرقه ها و ادیان مختلف اعمّ از « بودایی » ، « میترایی » ، « زردشتی » ، « مانوی » ، « تائو » ، « مسیحی » ، « برهمایی » یهود و اسلام است.


مسائلی همچون : فقر ، خرقه پوشی و ریاضت های طولانی ،از آداب هندو هاست.(ماللهند/ج1/ص25)


« تشرّف » را از آئین میترا گرفتند. ( آئین میترا همان مهر پرستی ایران باستان است.میترا یعنی خورشید)


(آئین میترا/ص27)


« غسل اسلام » گنابادی ها ، از غسل تعمید مسیحی ها اخذ شده است)


« پَرسه و گدایی صوفی مبتدی » از آئین برهمایی گرفته شده است.(ماللهند/ج2/ص453) (مخصوص فرقه خاکساریه)


عین قول عقیده صوفی ها در مورد ذکر ، در آئین زردشت آمده که باید پیکر پیر را بدل گیرند و چنان داند که حاضر و ناظر است و از فکر پیر غایب نگردد.


(ریاض السیاحه/ص181)


چنانکه ملّا علی گنابادی، فرزند ملا سلطان مشهور به نور علیشاه ثانی می گوید : مقلّد ناچار است که در وقت عبادت ، مرشد را در نظر آورد.


(صالحیه/ص334)


کیوان قزوینی صاحب استوار نامه می گوید : صحّت اعمال و عبادات و معارف موقوف است به اجازه « قطب » والّا باطل است و قبول خدا نیست ، هرجند با خلوص نیت باشد؛ زیرا معنای خالص بودن نیّت « خلوص للقطب » است و کسی راهی به خلوص لله ندارد مگر از راه قطب. ولایت ، یعنی بیعت با ولی امر که به واسطه آن ، صورت قطب وارد قلب می شود. (استوارنامه/ص132)


« عُشریه » نیز که در فرقه نعمت اللهی گنابادی جریان دارد و جانشین خمس و زکات است، از آئین مسیحیت و یهود اخذ شده است.


(انجیل متی/باب23/ش23)


 



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/29:: 12:56 صبح     |     () نظر

دوره های مختلف تصوف



1) مرحله تأسیس


این مرحله بعد از جریان سقیفه با مقدمه چینی حسن بصری شروع می شود و تا زمان ابو هاشم کوفی ادامه دارد. بزرگان این گروه سفیان ثوری و ابو هاشم کوفی است که مرحله رشد و دست به عصا راه رفتن این جریان است.


2) جوانه زدن تصوف


            از چهره های مشهور این دوره شقیق بلخی (وفات194ق) ، رابعه عَدوِیه (وفات 185ق اولین و بزرگترین زن صوفی در تاریخ تصوف) و حارث محاسبی (وفات190 تا 195ق) می باشد.


در این دوره کم کم مبانی عارفانه وارد تصوف شد، مانند عشق که توسط رابعه عدویه گسترش یافت.


3) مرحله رشد و رواج تصوف


            این مرحله تقریبا در قرن سوم جریان یافته است. از چهره های معروف این دوره که تصوف را رشد دادند ، (بایزید یسطامی) ، (جنید بغدادی) ، (سهل تُستری)(یا شوشتری) ، (منصور حلّاج) و (شبلی) بودند و در این مرحله مفاهیمی همچون شطحیات و تقدیس شیطان وارد تصوف شد که جنجالی ترین دوره تصوف را می توان همین دوره نامید.(یعنی مرحله درگیری تصوف با تشیع و تسنن)


4) مرحله نظم و کمال


            اوائل قرن چهارم را باید شروع مرحله چهارم تصوف دانست. (کِل آبادی و سرّاج طوسی) از مشاهیر این دوره هستند. تصوف در این مرحله صورت مکتوب می یابد و اولین کتابها در این دوره به رشته تحریر در می آید؛ مانند « الرعایة لحقوق الله » که نویسنده اش مجهول است و « اللمع سراج طوسی » که متوفای 380 ق است.


5) مرحله شرح و تعلیم


            این مرحله مربوط به قرن های پنجم تا نهم است که از بهترین قرن های رشد و شکوفائی برای تصوف محسوب می شود. در این دوره سیر و سلوک فرقه ای شروع شد و فرقه های بسیاری شکل گرفت.


از چهره های تأثیر گذار این مرحله ، (سیف فرقانی) ، (داود قیصری) ، (عبدالرحمن جامی) ، (لاهیجی) ، (عطّار نیشابوری) ، (محمود شبستری / که از آثارش می توان « گلشن راد » را نامید) و (مولوی) را می توان نام برد.


در این دوره ، تصوف نظری، مدوّن شد و در حیطه عمل ، گسترش بسیار یافت.


6) ایجاد خانقاه


            در قرن چهارم واقعه ای به وقوع پیوست که نقطه عطف برای تصوف بود و آن ایجاد خانقاه است. واژه خانقاه به صورت های مختلف خوانده و نوشته می شود. بیشتر تلفظ ها عبارتند از : خانگاه، خوانقاه، خانه گاه، خانجاه، خانقه، خانگه. این واژه 33 نوع نوشتاری دارد.


برای « خان » معانی گوناگونی در نظر گرفته اند که عباتند از :


(خان) >> کاروانسرا


(خان) >> معبد و پرستشگاه :       ز یزدان چو شاه آرزو یافت               ز دریا سوی خان آذر شتافت


(خوان) >> سفره : چنان پهن خوان کرم گسترد         که سیمرغ در قاف حسرت خورد


(خان) >>حاکم


« گاه » هم به چند معنا آمده است:


(گاه) >> سریر و تخت پادشاهی


(گاه) >> زمان و هنگام


(گاه) >> جا و مکان



خانقاه را بیشتر به معنای معبد و پرستشگاه و سفره دانسته اند و اولین خانقاه به شهادت خود صوفیه در قرن چهارم هجری قمری توسط امیری مسیحی در رمله شام برای صوفیان ساخته شد.


می نویسند : امیری ترسا به شکار رفته بود که در راه دوتن از این طایفه را دید که فرا هم رسیدند و دست در آغوش یکدیگر کردند و بنشستند و آنچه داشتند از خوردنی پیش نهادند و به خوردنی. آنگاه برفتند. امیر ترسا را معامله و همانجا الفت ایشان با یکدیگر خوش آمد. یکی از ایشان را طلب کرد و پرسید:آن کی بود؟ گفت:ندانم گفت:ازکجا بود؟ گفت :ندانم گفت:تو را چه بود؟ گفت هیچ چیز . امیر گفت: پس این چه الفت بود که شما را بایکدیگر بود؟ درویش گفت : این ما را طریقت است. گفت:شما را جایی هست که آنجا فراهم آئید؟ گفت:نی. گفت:پس من برای شما جایی سازم تا با یکدیگر آنجا فراهم آئید. پس آن خانقاه به رمله بساخت.


(نفحات الانس/ص31) – (طرائق الحقائق/ج1/ص80)



اندک اندک صوفیان هر کجا رفتند ، خانقاهی ساختند و اینگونه مساجد ترک شد و موقوفات برای خانقاه ها معیّن نمودند و آدابی بنا نهادند؛ حتی برای ورود به خانقاه آداب و رسوم خاصّی ساختند و برای هر خانقاه یک متولّی به نام شیخ درست کردند.


(سفرنامه ابن بطوطه/ص26)



مستر همفر، جاسوس انگلیس در کشور های اسلامی، در خاطرات خود برنامه دولت انگلستان را در مورد اسلام اینگونه بیان می کند:


گسترش همه جانبه خانقاه های دراویش ، تکثیر و انتشار رساله ها و کتاب هایی که مردم عوام را به روی گرداندن از دنیا و مافیها و گوشه گیری سوق می دهد، مانند « مثنوی مولوی » و « احیاء العلوم غزالی» و کتابهای ابن عربی و نگهداشتن مسلمین در جهل و بی خبری و جلوگیری از تاسیس و گشایش مراکز آموزشی و تربیتی از هر قبیل. ایجاد مانع در راه چاپ و انتشار و در صورت لزوم آتش زدن کتابخانه های عمومی و برحذر داشتن مردم از فرستادن کودکانشان به مدارس دینی با وارد ساختن اتهاماتی علیه مراجع و علمای بزرگ.


(خاطرات مستر همفر/ص65)


اگر مسجد پایگاه رسمی اسلام است ، در مقابل خانقاه همیشه پایگاه مخالفان اسلام و کانون توطئه علیه اسلام بوده است. ارزش مسجد در اسلام بسیار زیاد است ؛ زیرا مهمترین کانون تربیت اسلامی می باشد. پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمودند: « رفت و آمد به مسجد رحمت است و خودداری از رفتن به مساجد نفاق است »


(کنز العمال/ص570)


و در روایتی دیگر می فرمایند : « مساجد خانه های افراد با تقوا است »


(جامع الاحادیث شیعه/ج4/ص437)


همچنین حضرت علی (ع) می فرمایند : « مساجد بهترین قطعات زمین هستند و ارزشمند ترین انسانها در پیشگاه با عظمت خداوند کسی است که نخستین شخص در رفتن به مسجد و آخرین نفر در بیرون آمدن از آن بوده باشد »


(سفینه البحار/ج1/ص600)


پرسش ما از متصوفه این است که :


چرا خانه های خدا را رها کرده و در خانقاه ها سکونت گزیده اید؟


و چرا در بین صفوف مسلمانان تفرقه ایجاد می کنید؟


(اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرّقوا)


البته برخی فرقه های صوفیه به دلیل ترس از مردم ، اسم خانقاه های خود را به حسینیه تغییر داده اند؛ امّا برنامه های همیشگی خود را انجام می دهند. (مثل فرقه گنابادیه که اسم خانقاه خویش را تبدیل به حسینیه کرده است)


چرا در برخی فرقه ها مانند فرقه « نعمت اللهی گنابادی » پشت سر علماء نماز نمی خوانند و برای خود مجاز نماز درست کرده اند.


یک نکته در مورد نقش خانقاه در تصوف :


تا زمانی که صوفیان در مساجد فعالیت داشتند، خیلی نمی توانستند افکار و عقائد و فعالیت هایشان را بروز دهند ولی به محض تشکیل خانقاه ها و دوری از مساجد آزادی عمل پیدا کرده و حتی بعضی خانقاه ها در ایران موقوفات چندین ساله دارد.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/29:: 12:55 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >