دیدگاه شیخ حرّ عامِلی قدّس سرّه
محدث عالی مقام، شیخ حرّ عاملی درباره ابطال تصوف و بطلان آن چنین می نویسد
: « أجماع الشیعة الامامیة و اطباق جمیع الطائفة الاثنی عشریة علی بطلان التصوّف و الرّد علی الصوفیة من زمن النبی _صلی الله علیه وآله_ إلی قریب من هذا الزمان و ما زالوا ینکرون علیه تبعا لائمّتهم فی ذلک. »(
اثنی عشریه شیخ حر عاملی، ص44) و (خیراتیه جلد1 ص37)ترجمه
: « شیعه امامیه و همه طائفه اثنی عشریه اجماع داشته اند بر بطلان مذهب تصوف و ردّ بر صوفیه از زمان پیغمبر اسلام _صلی الله علیه وآله_تا زمان حاضر و همواره شیعیان اهل بیت به تبعیّت از امامان معصوم خود، در پی انکار صوفیه بوده اند. »ایشان در جای دیگر می فرماید
: « و جمیع الشیعة انکروهم (ای الصوفیه) و نقلوا عن ائمّتهم احادیث کثیرة فی مذمّتهم و صنّف العلماء الشیعة کُتُباً کثیرة فی ردّهم و کُفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الردّ علی أصحاب الحلاّج و ذکر فیه انّ الصوفیه فی الأصل فرقتان : حلولیه، اتّحادیه. »(
اثنی عشریه، ص53)ترجمه
: « تمام شیعیان، فرقه های صوفیه را انکار نموده اند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کرده اند و علمای شیعه کتابهای بسیاری را در ردّ این فرقه و اثبات کفر آنان تألیف نموده اند که از آن جمله کتاب شیخ مفید در ردّ اصحاب حلاج است که در آن آمده است : صوفیه در اصل دو فرقه ی : حلولیه و اتحادیه می باشند.»کلمات کلیدی:
دیدگاه علامه حلی قدّس سرّه
علامه حلّی اندیشمند بزرگ شیعه، در آثار خود به صورتهای مختلف و بحث های گوناگون از راه و روش صوفیه به شدّت انتقاد نموده، که برای نمونه به موارد زیر اشاره می کنیم :
اول : در زمینه صفات حق تعالی در بحث پنجم کتاب خود چنین می فرماید :
« أنّه تعالی لایتّحد بغیره
المبحث الخامس : فی أنّه تعالی لایتّحد بغیره
الضّرورة قاضیة ببطلان الاتّحاد، فإنّه لایعقل صیرورة الشّیئین شیئاً واحداً، و خالف فی ذلک جماعة من الصوفیة من الجمهور، فحکموا بأنّه تعالی یتّحد مع أبدان العارفین، حتّی تمادی بعضهم قال : انّه تعالی نفس الوجود و کل موجود هو الله تعالی، و هذا عین الکفر و الإلحاد.
الحمدلله الّذی فضّلنا بإتّباع أهل البیت دون أهل الأهواء الباطلة ».
ترجمه نویسنده : « مبحث پنجم در مورد اینکه خداوند متعال با غیر خودش یکی نیست و اتحاد وجودی ندارد ...
بطلان وحدتِ خداوند با ممکنات، یک امر ضروری است چراکه به حکم عقل دو شیء، یک شیء نمی گردد، و در این مسئله گروهی از صوفیان مخالفت دارند با این عدم اتحاد، چراکه آنان معتقدند خداوند متعال با بدن های عرفا متحد است و در یک شی واحد هستند تا آنجا که بعضی از آنها معتقدند حتی خداوند خود وجود انسان است و هر موجودی که در عالم وجود دارد ، خود خداوند متعال است ، که این حرف عین کفر و الحاد نسبت به خداوند متعال است »
(نهج الحقّ و کشف الصّدق، علاّمه حلّی، ص57، چاپ انتشارات دار الهجرة قم) و (دلائل الصدق، جلد1، ص241)
دوم : در قسمتی دیگر از کتاب خود تحت عنوان : « أنّه لایحلّ فی غیره » در مبحث ششم چنین می فرماید :
« من المعلوم القطعی انّ الحال مفتقر إلی المحلّ، و الضّرورة قضت بأن کلّ مفتقر إلی الغیر ممکن، فلو کان الله تعالی حالاً فی غیره، لزم إمکانه، فلا یکون واجباً و هذا خلف.
و خالفت الصوفیة من الجمهور فی ذلک، و جوّزوا علیه الحلول فی ابدان العارفین، تعالی الله عن ذلک علوّاً کبیراً.
فانظروا إلی هؤلاء المشایخ الّذین یتبرّکون بمشاهدهم، کیف اعتقادهم فی ربّهم و تجویزهم علیه تارة الحلول، و اخری الإتّحاد و عبادتهم الرّقص، و التّصفیق، و الغناء؟ و قد عاب الله تعالی علی الجاهلیة الکفار فی ذلک، فقال عزّ من قائل : « و ما کان صلاتهم عند البیت إلاّ مکاء و تصدیة »(الانفال/35) و أی تغفل ابلغ من تغفل من یتبرّک بمن یتعبّد الله بما عاب علیه الکفار، « فإنها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب الّتی فی الصّدور »(الحج/46) و لقد شاهدت جماعة من الصوفیة، فی حضرة مولانا الحسین _علیه السلام_ و قد صلوا المغرب سوی شخص واحد منهم، کان جالسا لم یصّل ثمّ صلّوا بعد ساعة العشاء سوی ذلک الشخص، فسألت بعضهم عن ترک صلاة ذلک الشخص، فقال : و ما حاجة هذا إلی الصلاة و قد وصل، أیجوز أن یجعلَ بینه و بین الله تعالی حاجبا؟ فقلت : لا ، فقال : الصّلاة حاجب بین العبد و الرّبّ.
فأنظر أیّها العاقل إلی هؤلاء و عقائدهم فی الله تعالی کما تقدّم، و عبادتهم ما سبق، و اعتذارهم فی ترک الصلاة کما مرّ، و مع ذلک فإنّهم عند الابدال (1) فهؤلاء أجهل الجهّال ... . »
(1) : قال الجامی فی نفحات الانس : الابدال صنف من اولیاء الله، دون مرتبه القطب، و مأمورون بأمور الخلق ...
(نهج الحق و کشف الصدق علامه حلّی، ص58 و 59، چاپ دارالهجرة قم) و (دلائل الصدق، جلد1 ص245 چاپ قاهرة)
کلمات کلیدی:
دیدگاه شیخ مفید
قدّس سرّهشخصیت بزرگ جهان تشیع، شیخ مفید، ضمن بحث درباره صوفیه و غلات، در مورد حلّاجیه که از اصحاب تصوف اند
چنین می فرمایند :«
و ایشان اصحاب اباحه و قائل شدن به حلول هستند و حلاج (سید بن منصور حلاج) مخصوص به اظهار تشیع و اگر چه ظاهر امرش تصوف بود و از جماعت حلاجیه قومی اند مُلحد و زندیق، و به وهم می اندازند که ایشان تقویت می کنند هر گروهی را به دین ایشان و ادّعا می نمایند از برای حلاج، باطل هایی چند را و جاری می باشند در این باب مجرای مجوس و ادعا نمودن ایشان از برای زردشت معجزات را و جاری اند مجرای نصاری نزدیکترند به سوی عمل نمودن به عبادات از ایشان، و ایشان دورترند از شریعتها و عمل نمودن به آنها از نصاری و مجوس ».(
حواشی شیخ مفید بر اعتقادات صدوق، ص121 و 122)همانطور که می بینید این عالم بزرگوار به چند نکته دقیق اشاره فرمودند : یکی اینکه حلاجیه (که در حال حاضر، طرفداران وی مخصوصا فرقه گنابادیه و دیگر فرق صوفیه به شمار می روند) را مورد طعن قرار داده و مذمت کرده است. دیگر اینکه همانند آنچه در روایات ذکر شده که صوفیه مجوس و نصاری این امت اند، این عالم بزرگوار هم به این نکته التفات نموده که خود این مطلب، تایید و صحّه گذاشتن بر روایات مذمت صوفیه می باشد.
کلمات کلیدی:
گفتار فراوانی از علمای بزرگ شیعه در مذمت فرقه های مختلف تصوف نقل شده است، که ذکر همه آن سخنان در حوصله یک فصل نمی گنجد ونیازمند تالیف کتابی مستقل در این زمینه است ولی از آنجایی که خود سران صوفیه به زعم خویش، علمای بزرگ شیعه را صوفی معرفی نموده اند و بخصوص در این زمان نیز کوشیده اند که رهبر فقید انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای _حفظه الله_ را هم صوفی مسلک معرفی نمایند، _چنانکه در مقاله آقای قانعی راد این مطلب منعکس و نسخه ای از آن مقاله در نزد حقیر موجود است_ بنابراین ما هم بر آنیم که از قول افرادی که صوفیه آنان را از خود می دانند، بطلان طریقت صوفیه را متذکر شویم.
مطالعه در نوشتار صوفیه، حاکی از این است که آنان بزرگانی از قبیل : « مقدس اردبیلی »، « ابن فهد حلّی »، « شهید اول »، « شهید ثانی »، « شیخ بهایی »، « مجلسی اول »، « علامه بحرالعلوم »، شیخ مرتضی انصاری »، « ملاصدرا »، « فیض کاشانی »، « آیت الله العظمی مرعشی نجفی » و « امام خمینی ره » را جز صوفیه می دانند و بالاتر از علمای شیعه حضرت رسول اکرم _صلی الله علیه و آله_ را هم صوفی دانسته و او را سرسپرده جناب ابوطالب _علیه السلام_ معرفی نموده و حضرت ابوطالب را قطب پیغمبر معرفی نموده اند که (که این مطلب را در منبع ذیل می توانید بیابید) :
(دیدگاه رضاعلیشاه به نقل از کتاب مناظرات و مکاتبات، سخنرانی دکتر یوسف مردانی - سلسله اجازه، ص304 به نقل از کتاب یادنامه صالح _ صالحیه، حقیقة 256) و (صالحیه، ص200 و 201، حقیقت 255، چاپ سوم، فروردین 1351)
دیدگاه علامه مجلسی قدّس سرّه
متاسفانه به علت تهمت هایی که فرقه صوفیه گنابادیه به علمای شیعه زده است لازم به ذکر است که حقیقت امر روشن شود که ایا واقعا علمای شیعه صوفی بوده اند یا خیر؟
یکی از اتهاماتی که از سوی فرقه گنابادیه به علمای شیعه شده، صوفی قلمداد کردن علامه مجلسی رحمه الله می باشد چنانکه در در صفحه 11 بیانیه یوسف مردانی نماینده قطب فعلی فرقه گنابادیه مشاهده می شود که در آن جمله ای آورده شده و سعی شده از آن جمله، دفاعیه ای برای فرقه خود قلمداد کنند.
اما حقیقت امر چیست؟
علامه مجلسی در کتاب خود بر ضد صوفیه این چنین می نویسد :
« و گروهی از اهل زمان ما، بدعتها را برای خود دین اخذ کرده، خدا را با این بدعتها می پرستیدند و آن را «( تصوف )» نام نهاده اند. اینها رهبانیت را عبادت می شمارند، در حالیکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از آن نهی فرموده، به تزویج و معاشرت با مردم امر کرده، به حضور در اجتماعات و شرکت در مجالس مومنان فرمان داده، به هدایت مردم، تعلیم و تعلم احکام دین، تشییع جنازه، عیادت بیماران، دیدار با مومنان، تلاش در حوائج مردم، امر به معروف و نهی از منکر، اقامه حدود و نشر احکام الهی دستور اکید داده است، در حالیکه آن عزلت و رهبانیت، که اختراع کرده اند با همه اینها منافات دارد و مستلزم ترک همه فرائض و سنن الهی است، آنها به جای عبادت اسلامی یک سلسله عبادتهای بی اساس را که اختراع کرده اند، که یکی از آنها « ذکر خفی » است که عمل خاصّی به شکل خاصی است، که هیچ دستوری از صاحب شریعت به آن (انجام آن) نرسیده و در هیچ حدیث و روایتی از آن یاد نشده، و در هیچ کتابی از آن سخنی به میان نیامده است، چنین عملی به طور یقین بدعت و حرام است و هیچ شکّ و تردیدی در آن نیست، چنانکه رسول اکرم _صلی الله علیه و آله_ فرمودند : « کلّ بدعة ضلالة، و کلّ ضلالة سبیلها إلی النّار »(بحارالانوار 74/203) هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی ای مسیرش به سوی آتش است.
یکی دیگر از عبادتهای اختراعی آنها « ذکر جلیّ » است، که اشعاری را به سبک غنا می خوانند و همانند الاغ فریاد بر می آورند، و خدا را با سوت کشیدن و کف زدن _که اشاره به آیه 35 سوره انفال می باشد_ عبادت می کنند و عبادت را به همین ذکر جلی و ذکر خفی منحصر می سازند، دیگر سنتها و عبادت ها را ترک می کنند و از نماز واجب به نوک زدنی چون نوک زدن کلاغ بسنده می کنند و اگر از علماء نمی ترسیدند آن را هم از ریشه، ترک می کردند.
این از خدا بی خبران، که لعنت خدا بر آنها باد، به این بدعتها اکتفا نکرده، به « وحدت وجود » قائل هستند (در معنای معروفی که از آن قصد می کنند)، آنطور که از بزرگانشان در عصر ما شنیده می شود، کفر به خداوند عظیم است.
از دیگر لغزش های آنها اعتقاد به « جبر »، « سقوط تکلیف »، و دیگر عقاید پوچ و فاسدشان می باشد.
ای برادران ایمانی! از اینها بپرهیزید، تا دین و ایمانتان سالم بماند، از وسوسه های این شیاطین بر حذر باشید، گول نیرنگ ها و ظواهر فریبنده آنها را نخورید، که این کارهای تصنّعی را برای فریب دادن نادانها انجام می دهند ... ».
(اعتقادات علامه مجلسی، ص17-15 ، ترجمه علی اکبر مهدی پور ، چاپ موسسه انتشارات رسالت قم) و (رساله سیر و سلوک مسالک الشریعه فی عقاید الدینیة ، علامه مجلسی ، ترجمه عرب باغی ، ص15-17 چاپ انتشارات اوج تهران)
کلمات کلیدی:
بسم الله الرحمن الرحیم
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم):
سیأتی علی امّتی ما أتی علی بنی إسرائیل مثل بمثل و إنّهم تفرّقوا علی اثنتین و سبعین ملّة، و ستفرّق امّتی علی ثلاث و سبعین ملّة، تزید علیهم واحدة کلّها فی النّار غیر واحدة ،قیل: یا رسول الله، و ما تلک الواحدة ؟ قال: هو ما نحن علیه الیوم أنا و أهل بیتی.
(مناهل الابرار فی تلخیص بحار الانوار/ج6/ص228) و (معانی الاخبار/ص323)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
روزگاری بر امّت من می رسد که همانند قوم بنی اسرئیل که به 73 فرقه و ملّت تبدیل شدند، امّت من هم به 73 ملّت و فرقه تبدیل می شوند که به این 73 فرقه یک فرقه هم اضافه نمی شود و همه آنها وارد جهنّم می شوند مگر یک فرقه.
سوال شد آن فرقه نجات یافته کدام است؟ فرمودند: همان گروهی که ما بر آن هستیم یعنی من و اهل بیتم.
پیشگفتار
تصوف به عنوان یکی از انحرافات جدی در امت اسلام، دوران پر فراز و نشیبی را طی نموده است.اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان رهبران الهی از همان ابتدای تشکیل این جریان ,به مخالفت با آن پرداختند.
این انحراف، از بین اهل سنّت آغاز گردید و تقریبا تا دوران صفویه در بین شیعیان جایگاهی نداشت. اکثر قریب به اتفاق بزرگان صوفیه از اهل سنت بوده اند.
تصوف با زهد ورزی های دروغین « حسن بصری » و « سفیان ثوری » در عصر بنی امیّه آغاز گردید تا اینکه در دوران امام صادق (علیه السلام) رسما به عنوان یک مسلک و مذهب توسط « ابو هاشم کوفی » اعلام موجودیّت کرد.
متاسفانه افراط و تفریط در بررسی این جریان، همیشه مشکل ساز بوده است.عدّه ای آن را به عنوان یک جریان عرفانی به صورت مطلق با تمام عقاید آن پذیرفته اند و سعی در توجیه انحرافات آن نموده اند و عدّه ای دیگر نیز با هدف مقابله و مبارزه با صوفیگری با عرفا و عرفان حقیقی نیز اعلام جنگ نموده اند؛ در حالی که عرفان مورد نظر شیعه، همان عرفان فقاهتی است که بزرگانی همچون : « مرحوم سید علی قاضی » ، « علامه طباطبائی » و « حضرت امام خمینی ره » در دوران اخیر، از چهره های شاخص آن بوده اند.
کلمات کلیدی: