اشکالات اساسی بر سلسله سند گنابادیه
قسمت اول
1) معروف کرخی زودتر از امام (علیه السلام) از دنیا رفته است؛ یعنی امام رضا (علیه السلام) در سال 202 و معروف در سال 200 فوت شده است و چطور می شود که کسی بعد از امام (علیه السلام) قطب باشد و خودش زودتر از امام از دنیا برود.
2) اگر معروف قطب باشد، چگونه می توان پذیرفت که در یک زمان با وجود امام (علیه السلام)، قطب دیگری باشد.
3) اگر بر فرض قبول کنیم که معروف کرخی بعد از امام (علیه السلام) هم بوده است، پس تکلیف امام جواد (علیه السلام) و هادی (علیه السلام) و عسکری (علیه السلام) چه می شود؟
برخی در جواب این اشکال می گویند : از اینجا به بعد، امامت به دو دسته تقسیم میشود: 1) امامت طریقت 2) امامت شریعت
یعنی از امام رضا (علیه السلام) به بعد، ائمه فقط امام شریعت بوده اند و کارشان بیان احکام شرعی بوده است و امامت طریقت و عرفان و اخلاق، به معروف کرخی و اقطاب بعد از او رسیده است.
یک سوال : این تقسیم بندی در مورد امامت ائمه را از کجا آورده اید؟ و همچنین اگر آنها را به عنوان امامان شریعت قبول دارید، آنها بسیار مخالفت کرده اند با صوفیه و این همه روایت در مذمومیت تصوف از آنها نقل شده؟
4) در جواب این اشکال آقایان عدول کرده اند و گفته اند که : معروف کرخی شیخ مُجاز بوده و قطب نبوده است.
حال این سوال پیش می آید که :
اگر معروف کرخی شیخ بوده، پس چرا سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رسانید و به امام زمان (عج) نمی رسانید؟
همچنین اگر معروف کرخی شیخ است، چطور یک شیخِ مُجاز می تواند قطب مشخص کند و "سری سقطی" را به قطبیت برگزیند و اگر "سری سقطی" قطب نیست، چگونه می تواند جنید بغدادی را به قطبیت معرفی کند؟
از این گذشته، در زمان حیات امام(علیه السلام) چگونه می توان پذیرفت که معروف کرخی به "سری سقطی" حکم بدهد؟
5) اشکال دیگر بر سلسله سند اینها این است که اگر جنید بغدادی قطب شده است، پس امام زمان (عج) چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا می شود قائل شد که دو قطب در یک زمان باشند؟
سلطان حسین تابنده گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان می گوید :
شیخ جنید بغدادی از طرف امام حسن عسکری مّجاز در دعوت بود و در زمان امام زمان (عج) آن منصب را داشت، ولی بیعت و تربیت او توسط شیخ سری سقطی بود.
(نابغه علم و عرفان/ص148)
ملا علی گنابادی می گوید :
جنید پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) و غیبت، حیات داشت. لهذا قطب ظاهر گشت و وکلای اربعه خلافت نداشتند؛ بلکه سفارت بود و دستگیری نمی کردند.
(صالحیه/ص348)
به گمان ملا علی گنابادی، اولین قطب، جنید بغدادی است.
حال سوال این است که حکم ولایت او کجاست؟
قطب بعدی را قطب قبلی مشخص می کند و ظهور و غیبت امام(علیه السلام) تفاوت ندارد.
اگر جنید قطب است، پس امام(علیه السلام) چه کاره است؟
(جالب است بدانید که جنید بغدادی طبق گفته های تاریخی 16 سال قبل از پایان غیبت صغری از دنیا رفته و فوت کرده است.)
اینها این همه داستان بافته اند و سعی کرده اند سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) برسانند.
حال برای اینکه میزان دروغگویی آنان مشخص شود، شعری از "نعمت الله ولی" می آوریم تا ببینیم اینها تا چه اندازه راست می گویند و آیا اصلا سلسله اینها به امام رضا (علیه السلام) می سد یا نه؟
نعمت الله ولی می گوید:
شیخ ما کامل و مکمل بود قطب وقت و امام عادل بود
گاه ارشاد چون سخن گفتی در توحید را نکو سفتی
یافعی بود نام عبدالله رهبر رهروان آن درگاه
صالح بربری روحانی شیخ شیخ من است تا دانی
پیر او هم کمال کوفی بود کز کمالش بسی کمال افزود
باز باشد ابو الفتوح سعید که سعید آن سعید شهید
از ابی مدین او عنایت یافت به کمال از ولی ولایت یافت
مغربی بود و مشرقی به صفا آفتابی تمام مه سیما
شیخ ابی مدین است شیخ سعید که نظیرش نبود در توحید
دیگر آن عارف و دود بود کنیت او ابو سعود بود
بود در اندلس ورا مسکن بس کرم کرد روح او با من
پیر او بود هم ابو البرکات به کمال و جمال و ذات و صفات
باز ابوالفضل بود بغدادی افضل فاضلان به استادی
شیخ او احمد غزالی بود مظهر جامع کمالی بود
خرقه اش پاره بود او بکر است ز آن که نساج او ابوبکر است
باز شیخ بزرگان ابو عثمان که نظیرش نبود در عرفان
مظهر لطف حضرت واهب بندگی ابوعلی کاتب
شیخ او شیخ کاملش دانند بو علی رودباری خوانند
شیخ او هم جنید بغدادی مصر معنی دمشق دلشادی
شیخ او خال سری سقطی مَحرم حال او سری سقطی
باز شیخ سری بود معروف چون سری سرّ او به او مکشوف
از اینجا به بعد ببینید آیا نعمت الله سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رساند یا اینکه بعدا صوفیان چنین چیزی را اضافه نمودند.
شیخ معروف را نکو میدان شیخ داوود طائیش میخوان
او ز « موسی » جواز احسان یافت کفر بگذاشت نور ایمان یافت
پیر او هم حبیب محبوب است عجمی طالب است و مطلوب است
پیر بصری ابوالحسن باشد شیخ شیخان انجمن باشد
یافت او صحبت علی ولی گشت منظور بندگی علی
خرقه او هم از رسول خداست این چنین خرقه ای لطیف کراست
(دیوان شاه نعمت الله ولی/مثنوی،71/ص661)
کلمات کلیدی: