تصوف در نگاه روایات
قسمت دوم
1) به سند صحیح از « بزنطی » و « اسماعیل بن بزیع » از امام رضا علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمود : « مَن ذُکِرَ عِندَهُ الصُوفِیَة وَ لَم ینکرهم بِلِسانِه و قلبه فلیس منّا و مَن انکرهم فکأنّما جاهد الکفار بین یدی رسول الله (ص)»
« هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید، گویا اینکه در راه خدا و در حضور رسول خدا (ص) با کفار جهاد کرده است »
(سفینه البحار/ج2/ص57 چاپ فراهانی تهران و ج5 ص197 چاپ اسوه قم)) و ( مستدرک الوسائل ج12 ص 323) و (مستدرک سفینة الحار ج2 ص398) و البدعة و التحرف ص112) و (دایرة المعارف اعلمی ج20 ص243) و (طرائق الحقائق ج1 ص212) و (حدیقة الشیعه ص563) و (مصابیح الدجی ص244) و کشف المعارف مستعلیشاه ص18) و (اثنی عشریه شیخ حر عاملی ص32) و (تنبیه الغافلین ص12) و (انوار النعمانیه ج2 ص293)
از این روایت استفاده می شود که هر فرد شیعه موظف است اگر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید با زبان و دل آنها را تقبیح نماید و اگر کسی نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد یا کلمات باطل آنها را حمل بر صحت کند، شیعه و پیرو اهل بیت (ع) نیست.
2) به سند معتبر از « حسین بن سعید » روایت شده است که گفت : « سألت ابا الحسن علیه السلام عن الصوفیة و قال : « لا یقول احد بالتصوف إلی الخدعة أو ضلالة أو حماقة و أما من سمی نفسه صوفیا للتقیة فلا إثم علیه و علامته أن یکتفی بالتسمیة فلا یقول بشیء من عقائدهم الباطلة » از حضرت رضا علیه السلام سوال کردم از آل صوفیه؟ و ایشان فرمودند : « کسی قائل به تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت؛ اما اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد، تا از شرّ آنها در امامن بماند بر او گناهی نیست؛ به شرط آنکه به چیزی از عقائد باطلشان قائل نشود »
(اثنی عشریه/ص30 و 33) و (کشف المعارف مستعلیشاه ص18) و (کشکول علامه بحرانی ج3 ص 331 یا 231) و (سفینة البحار ج2 ص58 چاپ فراهانی تهران و ج5 ص200 چاپ اسوه قم) و (البدعة و التحرف ص114) و (طرائق الحقائق ج1 ص212 با تحریف قسمتی از حدیث) و (حدیقة الشیعه ص 605) و (تنبیه الغافلین ص19) و (انوار النعمانیه ج2 ص295) و (خیراتیه ج1 ص37)
این روایت صراحت دارد در اینکه به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد مگر از روی تقیه.
همچنین عقائد آنها باطل است و اگر إحیانا یک دسته صوفی سالم وجود داشت که عقائد آنها صحیح بود، امام آن را بیان می فرمودند.
3) در کتب معتبر روایت کرده اند که امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند : « از امام صادق (علیه السلام) از حال « ابوهاشم کوفی » صوفی، بنیانگذار تصوف در اسلام، سوال کردند، ایشان فرمودند : « إنّه کان فاسدَ العقیدة جدّا و هو ألّذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مفرا لعقیدته الخبیثة »
(حدیقه الشیعه/ص563-564) و (اثنی عشریه ص33) و (طرائق الحقائق ج1 ص209) و (بین التصوف و التشیع ص585 چاپ بیروت) و ( منهاج البراعه علامه خوئی ج14 ص8) و (عرفان و تصوف ص86) و (فضایح الصوفیه ص41) و (البدعة و التحرف ص126) و (سفینة البحار ج2 ص57 چاپ فراهانی تهران و ج5 ص198)
« ابوهاشم کوفی جدّاً فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت، مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را فرارگاه عقیده خبیث خود ساخت »
از این روایت معلوم می شود که عقیده تصوف « ابو هاشم کوفی » (م255 هجری) انکار دین و آئین بوده است.
4) کُلِینی به سند معتبر از « سدیر صیرفی » روایت کرده که : روزی از مسجد بیرون می آمدم و امام باقر (ع) داخل مسجد می شد، حضرت دست مرا گرفت ، و رو به کعبه نمود و فرمود : « ای سدیر! مردم از جانب خداوند مأمور شده اند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند. » سپس فرمود : « یا سدیر فاُریک الصادین عن دین الله. ثمّ نظر إلی ابی حنیفه و سفیان الثوری فی ذلک الزمان و هم حلق فی المسجد فقال : هؤلاء الصادّون عن دین الله بلا هدی من الله و لا کتاب مبین. إنّ هؤلاء الأخابث لو جلسوا فی بیوتهم فجال الناس فلم یجدوا أحدا یخبرهم عن دین الله تبارک و تعالی و عن رسوله (ص) حتّی یأتونا فنخبرهم عن الله تبارک و تعالی عن رسوله »
(اصول کافی ج1 ص392 چاپ بیروت) و (تحفة الاخیار ص106) و (فضایح الصوفیه ص42) و (اثنی عشریه ص176) و (البدعة و التحرف ص126)
« ای سدیر می خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند به تو نشان دهم؟ آنگاه به ابو حنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود : اینها کسانی هستند که بدون هدایت از جانب خداوند و سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری می کنند. اگر این پلیدان در خانه های خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند، مردم به سوی ما می آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می دهیم »
در این روایت از سفیان ثوری (م161 ه.ق) که از سران صوفیه محسوب می شده، به شدت انتقاد شده است.
همچنین امام باقر (ع) در این حدیث به خطر آن دو نفر که سمبل دو جریان و حرکت آن زمان بودند و دستگاه خلافت آنها را در مقابل خاندان رسالت تراشیده بود، اشاره کرده است.
ادامه در قسمت سوم .....
کلمات کلیدی: