سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت، ترس از خودت، تصدیق و ایمان به خودت، هراس ازخودت و شوق به خودت، لبریز ساز، ای صاحب جلال وکرامت! [ـ امام صادق علیه السلام]
نقد و بررسی تصوف و صوفیگری
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها

اشکالات اساسی بر سلسله سند گنابادیه


 قسمت دوم


6)   مشکل دیگری که هست، سنّی بودن سرسلسله های این فرقه هست. به همن جهت، به دوطریق این مشکل را توجیه نموده اند :


الف : « تقیه ». مدعی شده اند اینها در تمام طول عمر تقیه می کرده اند.


ب : گفتند اول سنّی بوده اند بعد شیعه شده اند.


سوال : مگر می شود انسان در تمام عمر تقیه کند؟ خود اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) اینگونه نبودند و این مقدار تقیه نداشته اند. در حالی که سر سلسله های تصوف که صوفیان آنها را توجیه کرده و برای آنها تقیه ساخته اند از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بوده اند و به دفاع از خلفای سه گانه پرداخته اند.


تازه اگر بگوئیم تقیه، پس چرا بسیاری از علمای شیعه آن زمانها تقیه نداشته اند و تشیع خودشان را اظهار می کردند؟


فرقه ای مثل گنابادیه نسبت به برخی از افراد مثل حسن بصری و برخی دیگر از سران تصوف، خود را بی قید نشان داده اند و سعی نموده اند در سلاسل خود اسمی از حسن بصری نیاورند.


عمده ترین توجیه برای شیعه نشان دادن آنها، تقیه کردن آنهاست.


فصلنامه عرفان ایران که ارگان رسمی نعمت اللهی گنابادی است، به سرپرستی دکتر مصطفی آزمایش نوشته است :


صوفیه در زمان امامان بزرگوار، شاگردی و تقیه به شیوه ائمه معصومین را داشتند.


(فصلنامه عرفان ایران/شماره3/ص108)


در جایی دیگر برای رفع این شبهه می نویسند : (شهرام پازوکی)


چندان دربند اظهار تشیع معنوی خود نیپبودند و به اقتضای مولد (محل تولد) و اجتماع محل رشد خود، بالطبع به یکی از مذاهب فقهی اهل سنت عمل کرده اند.


(همان/ش10/ص83)


حتی اینها برای حلّ این مشکل، تعریف جدیدی از شیعه و سنّی ارائه داده اند؛ چنانکه دکتر مصطفی آزمایش از بزرگان فرقه گنابادیه در اروپا می گوید :


سنّی کسی است که پیرو رسول خدا بوده و از دو زیاده روی بر کنار باشد : نه دشمن علی و اولاد او باشد و نه دشمن خلفای راشدین (ابابکر، عمر، عثمان). به این ترتیب کسی که از خلفای راشدین بدگویی کند رافضی است و کسی که با علی مخالفت کند، خارجی است. کسی که به خلفاء راشدین و به آل رسول الله احترام گذارد و حرمت آنان را مراعات نماید و سنّت رسول خدا را نیز پاسدار باشد، سنّی محسوب می شود. به این اعتبار است که بسیاری از بزرگان تصوف و عرفان مانند سنایی، مولوی، عطار و شاه نعمت الله ولی، خود را سنّی خوانده اند.


(مجموعه مقالات درباره شاه نعمت الله ولی/ص49/چاپ حقیقت)


دکتر نور علی تابنده، قطب این فرقه در کمال تعجب می گوید : خلافت، حق علی نبود؛ حق ملت بود و وظیفه علی؛ یعنی ما مسلمین حق داشتیم که بعد از پیغمبر به عنوان جانشین او خلیفه ای مثل علی داشته باشیم.


(مجموعه مقالات درباره شاه نعمت الله ولی/ص11/چاپ حقیقت)



او با زیرکی تمام، خلافت را حق مردم می داند و می خواهد بگوید خود مردم نخواستند این حق را به علی (علیه السلام) بدهند و وظیفه از دوش ایشان ساقط شد. او نمی گوید اینها خلافت را غصب کردند.


خواجه عبدالله انصاری می گوید :


از میان دو هزار صوفی که شناخته ام، تنها دو نفر از آنها مذهب رافضی داشتند.


(تصوف و تشیع/ص113)


نویسندگانی از خود صوفیه هم مثل « اسدالله خاوری و دکتر نصر » سعی در اعتراف به این نکته دارند که تصوف سابقه سنّی گری دارد و با دادن لقب شیخ شهید به نجم الدین کبری سعی دارند او را شیعه جلوه دهند که این ادعا فاقد مدرک است.


دکتر تابنده می گوید :


هر کس امامت علی (علیه السلام) را قبول داشته باشد، از نظر ما شیعه محسوب می شود و اگر رد کند سنی محسوب می شود و این در حالیست که ایشان نمی گوید منظور چه نوع شیعه ای ... ؟!


این جنید بغدادی که به ادعای همه علمای سنّی از اهل سنّت است، از طرف امام قطب می شود! و هیچ کس جز صفی علیشاه در صد ساله اخیر ادعای شیعه بودن جنید را نکرده است.!!




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 5:19 عصر     |     () نظر

اشکالات اساسی بر سلسله سند گنابادیه


 قسمت اول


1)   معروف کرخی زودتر از امام (علیه السلام) از دنیا رفته است؛ یعنی امام رضا (علیه السلام) در سال 202 و معروف در سال 200 فوت شده است و چطور می شود که کسی بعد از امام (علیه السلام) قطب باشد و خودش زودتر از امام از دنیا برود.


2)      اگر معروف قطب باشد، چگونه می توان پذیرفت که در یک زمان با وجود امام (علیه السلام)، قطب دیگری باشد.


3)   اگر بر فرض قبول کنیم که معروف کرخی بعد از امام (علیه السلام) هم بوده است، پس تکلیف امام جواد (علیه السلام) و هادی (علیه السلام) و عسکری (علیه السلام) چه می شود؟


برخی در جواب این اشکال می گویند : از اینجا به بعد، امامت به دو دسته تقسیم میشود: 1) امامت طریقت    2) امامت شریعت


یعنی از امام رضا (علیه السلام) به بعد، ائمه فقط امام شریعت بوده اند و کارشان بیان احکام شرعی بوده است و امامت طریقت و عرفان و اخلاق، به معروف کرخی و اقطاب بعد از او رسیده است.


یک سوال : این تقسیم بندی در مورد امامت ائمه را از کجا آورده اید؟ و همچنین اگر آنها را به عنوان امامان شریعت قبول دارید، آنها بسیار مخالفت کرده اند با صوفیه و این همه روایت در مذمومیت تصوف از آنها نقل شده؟


4)   در جواب این اشکال آقایان عدول کرده اند و گفته اند که : معروف کرخی شیخ مُجاز بوده و قطب نبوده است.


      حال این سوال پیش می آید که :


اگر معروف کرخی شیخ بوده، پس چرا سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رسانید و به امام زمان (عج) نمی رسانید؟


همچنین اگر معروف کرخی شیخ است، چطور یک شیخِ مُجاز می تواند قطب مشخص کند و "سری سقطی" را به قطبیت برگزیند و اگر "سری سقطی" قطب نیست، چگونه می تواند جنید بغدادی را به قطبیت معرفی کند؟


از این گذشته، در زمان حیات امام(علیه السلام) چگونه می توان پذیرفت که معروف کرخی به "سری سقطی" حکم بدهد؟


5)   اشکال دیگر بر سلسله سند اینها این است که اگر جنید بغدادی قطب شده است، پس امام زمان (عج) چه وضعیتی خواهد داشت؟ آیا می شود قائل شد که دو قطب در یک زمان باشند؟


سلطان حسین تابنده گنابادی در کتاب نابغه علم و عرفان می گوید :


شیخ جنید بغدادی از طرف امام حسن عسکری مّجاز در دعوت بود و در زمان امام زمان (عج) آن منصب را داشت، ولی بیعت و تربیت او توسط شیخ سری سقطی بود.


(نابغه علم و عرفان/ص148)


ملا علی گنابادی می گوید :


جنید پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) و غیبت، حیات داشت. لهذا قطب ظاهر گشت و وکلای اربعه خلافت نداشتند؛ بلکه سفارت بود و دستگیری نمی کردند.


(صالحیه/ص348)


به گمان ملا علی گنابادی، اولین قطب، جنید بغدادی است.


حال سوال این است که حکم ولایت او کجاست؟


قطب بعدی را قطب قبلی مشخص می کند و ظهور و غیبت امام(علیه السلام) تفاوت ندارد.


اگر جنید قطب است، پس امام(علیه السلام) چه کاره است؟


(جالب است بدانید که جنید بغدادی طبق گفته های تاریخی 16 سال قبل از پایان غیبت صغری از دنیا رفته و فوت کرده است.)


اینها این همه داستان بافته اند و سعی کرده اند سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) برسانند.


حال برای اینکه میزان دروغگویی آنان مشخص شود، شعری از "نعمت الله ولی" می آوریم تا ببینیم اینها تا چه اندازه راست می گویند و آیا اصلا سلسله اینها به امام رضا (علیه السلام) می سد یا نه؟


نعمت الله ولی می گوید:


شیخ ما کامل و مکمل بود              قطب وقت و امام عادل بود


گاه ارشاد چون سخن گفتی           در توحید را نکو سفتی


یافعی بود نام عبدالله                    رهبر رهروان آن درگاه       


صالح بربری روحانی                      شیخ شیخ من است تا دانی


پیر او هم کمال کوفی بود               کز کمالش بسی کمال افزود


باز باشد ابو الفتوح سعید               که سعید آن سعید شهید


از ابی مدین او عنایت یافت به کمال از ولی ولایت یافت


مغربی بود و مشرقی به صفا              آفتابی تمام مه سیما


شیخ ابی مدین است شیخ سعید   که نظیرش نبود در توحید


دیگر آن عارف و دود بود                  کنیت او ابو سعود بود


بود در اندلس ورا مسکن                بس کرم کرد روح او با من


پیر او بود هم ابو البرکات                به کمال و جمال و ذات و صفات


باز ابوالفضل بود بغدادی                 افضل فاضلان به استادی


شیخ او احمد غزالی بود                مظهر جامع کمالی بود


خرقه اش پاره بود او بکر است         ز آن که نساج او ابوبکر است


باز شیخ بزرگان ابو عثمان              که نظیرش نبود در عرفان


مظهر لطف حضرت واهب                بندگی ابوعلی کاتب        


شیخ او شیخ کاملش دانند             بو علی رودباری خوانند


شیخ او هم جنید بغدادی               مصر معنی دمشق دلشادی


شیخ او خال سری سقطی            مَحرم حال او سری سقطی


باز شیخ سری بود معروف              چون سری سرّ او به او مکشوف


از اینجا به بعد ببینید آیا نعمت الله سلسله خود را به امام رضا (علیه السلام) می رساند یا اینکه بعدا صوفیان چنین چیزی را اضافه نمودند.


شیخ معروف را نکو میدان               شیخ داوود طائیش میخوان


او ز « موسی » جواز احسان یافت   کفر بگذاشت نور ایمان یافت          


پیر او هم حبیب محبوب است         عجمی طالب است و مطلوب است


پیر بصری ابوالحسن باشد              شیخ شیخان انجمن باشد


یافت او صحبت علی ولی               گشت منظور بندگی علی


خرقه او هم از رسول خداست         این چنین خرقه ای لطیف کراست


(دیوان شاه نعمت الله ولی/مثنوی،71/ص661)




کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 5:17 عصر     |     () نظر

فرقه های فعّال صوفیه در ایران


قسمت دوم


فرقه نعمت اللهی صفی علیشاهی


بعد از رحمت علیشاه، محمد کاظم اصفهانی مشهور به « سعادت علیشاه » ، ادعای قطبیت کرد و در همان حال، حاج آقا محمد، مشهور به « منور علیشاه » نیز مدعی قطبیت شد و در همین اثنا، میرزا حسن علی ملقب به صفی علیشاه، با آقا محمد دست بیعت داد و بعد او را کنار زد.


میرزا حسن علی، ملقب به صفی علیشاه در سال 1251 ق در اصفهان به دنیا آمد و در سال 1316 ق در گذشت.


صفی قبل از مرگ خود، میرزا محمد خان، مشهور به حیرت علیشاه نائینی را به عنوان جانشین معرفی نمود و حیرت علیشاه به عنوان جانشین با ظهیر الدوله، داماد ناصرالدین شاه درگیر شد که در نهایت، از ترس او به ماهان کرمان رفت و در سر قبر نعمت الله ولی پناهنده شد.


صفی علیشاه قدرت نفوذ زیادی داشت و حتی در خانواده ناصر الدین شاه نفوذ کرد و دختر شاه، « فروغ الدوله » مشهور به ملکه ایران و دامادش ظهیر الدوله ملقب به صفا علی، صوفی شدند.


صفا علیشاه انجمن اخوت را راه اندازی کرد و این فرقه در قالب انجمن، به کار خود ادامه دادند.


بیشتر صوفیه معتقدند که حیرت علیشاه به عنوان قطب جانشین نداشت، بلکه سه یا چهار نماینده داشت؛ اما بعداً، چند نفر از شاگردان وی ادعای قطبیت کردند، از جمله آنها « محمد ابراهیم نمازی (نیاز علی) » و « ادیب خراسانی ملقب به حاجی داداش ». بعد از او نیز شخصی به نام ساعدی دبیر دبیرستان های مشهد، ادعای قطبیت نمود.


شاخه دیگر این فرقه در قالب انجمن اخوت تا قبل از انقلاب فعالیت زیادی داشت و دکتر جواد صفایی رئیس آن بود.


ادعاهای صفی :


مهم ترین اثر صفی، زبدة الاسرار است. وی شاعر زبردستی بود که به مبانی عرفانی هم بالنسبه آشنایی داشت؛ ولی بعد از گرفتن کارش ادعاهای گزافی کرد.


وی در زبده الاسرار می گوید :


انبیاء را در نبوت رهبرم                              اولیاء را در ولایت سرورم


من صراط مستقیم هستم،هله                   هر چه من جز، راههای باطله


(دیوان صفی/ص138/چاپ های قبل از سال 1382 چراکه در چاپ های بعد از سال 82 اینها را حذف کرده اند)


                             ************


صاحب عون نوائب کیست؟من                    در حقیقت ذات واجب کیست؟من


مظهر کل عجائب کیست؟من                      مظهر سرّ غرائب کیست؟من


 


                              **********


و باز می سراید :


هزار دور از سپهر، چو بگذرد، گه شود           که تا یک آدم به دهر، صفی علشاه شود


(زبدة الاسرار/ص233/ چاپ های قبل از سال 1382 چراکه در چاپ های بعد از سال 82 اینها را حذف کرده اند)


ویا می سراید:


قصه کوته بنده شو در کوی من                    تا به دل بینی چو موسی روی من


زنده گردی چون مسیح از بوی من               عاشقانه چون کنی رو سوی من


(همان/ص131)


« مدرسی چهاردهی » از شاگردان کیوان قزوینی در مجله ای خواندنی ها در سال 1351 آورده است :


از کیوان پرسیدم که در مورد صفی چه دیده ای؟ گفت : صفی حضرت عیسی (علیه السلام) را به خواب دیده و حضرت عیسی (علیه السلام) به او گفته : مانند من بی جفت باش.


جالب اینجاست که بعد از دو سال از این جریان، صفی عاشق دختر سراج می شود و بعدها چهارزن می گیرد.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 5:15 عصر     |     () نظر

فرقه های فعّال صوفیه در ایران


قسمت سوم


فرقه مونس علیشاهی (نوربخشیه)


گفتیم که مدعیان، بعد از رحمت علیشاه، محمد کاظم اصفهانی و حاج آقا محمد (منور علیشاه) بوده اند.


پسر منور علیشاه، صفی را قبول نکرد و راه پدرش را ادامه داد. وی مشهور به حاج آقا بود و بعد از او سید اسماعیل اجاق (صادق علیشاه) کرمانشاهی مدعی قطبیت شد.


بعد از این جریان، حاج میرزا عبد الحسین ذوالریاستین ملقب به مونس علیشاه که فرقه مونس علیشاهی، خودشان را به ایشان می رسانند، ادعای قطبیت کرد. وی در سال 1290ق متولد شد و در سال 1372 فوت کرد.


بعد از میرزا عبد الحسین ذوالریاستین (مونس علیشاه)، 21 نفر در فرقه مونس علیشاهی ادعای قطبیت کردند.


مونس علیشاه وصیت کرده بود که وی را در خانقاه کرمانشاه دفن کنند. همه مدارک نشان می داد، او به کسی حکم جانشینی نداده است و در نامه های مختلف که از او موجود است، این مطلب تأیید شده است.


در میان همه مدعیان، جواد باغیانی کرمانی مشهور به دکتر نوربخش که در آن زمان، یعنی 1332 معاونت بهداری بم را بر عهده داشت، ادعای قطبیت کرد.


وی چون قبلا نواده مونس علیشاه را به همسری گرفته بود، به نوعی خود را مستحق تر از بقیه می دانست. از اینرو، چند کار را انجام داد تا بتواند بر رقبا پیروز شود و خرقه خدمت به خلق الله را در لباس تصوف به تن کند :


1)   اینکه بعد از مرگ مونس علیشاه در مورخه 26 خرداد سال 1332 اطلاعیه ای در روزنامه اطلاعات شماره 8140 منتشر نمود که در آن آمده بود : جناب آقای دکتر جواد نوربخش جانشین فقید سعید قطب العارفین حضرت آقای حاج ذوالریاستین نعمت اللهی دیروز وارد تهران شدند و در خانقاه تشریف دارند.


2)      دومین حربه وی، خرید خانقاه نعمت اللهی از ورثه مونس علیشاه به مبلغ 45 هزار تومان در چهارسوق چوبی خیابان بلورسازی بود.


3)   حرکت بعدی وی، تلگراف زدن به افراد موثق بود که از وی حمایت کنند. وی در نامه ای که موجود است، نوشته است: برادر عزیزم! این روزها منتظر اقدامات و فداکاریهای تو هستم. نکات زیر را در نظر داشته باش : خونسرد باش ، گوشت به حرف این و آن نباشد و ... .   


تا جایی که می گوید : در روزنامه، اگر بتوانی اطلاعات هفتگی، به وسیله خودت یا هر که می توانی از دوستان سعی کن شرح حالی از حضرت آقا (مونس علیشاه) جمع و به چاپ برسان و در خاتمه بدین مضمون یبافزایی که بعد از ایشان بطوری که در زمان حیات فرموده اند و جمهور فقرا هم همین عقیده را دارند، آقای دکتر جواد نوربخش کرمانی جانشین هستند. سعی کن در چند روزنامه چاپ کنی، خصوصا اطلاعات هفقگی.!


(سلسله های صوفیه ایران/ص221-222)


حتی وی به سراغ اقطاب سایر فرقه ها مثل میرطاهر خاکسار رفت تا از وی حمایت کنند که وی را بیرون نمود.


اکنون به این فرقه نوربخشیه هم می گویند. به شهادت تاریخ هیچ کس به اندازه جواد نوربخش خودش را برای فطبیت نکشته و تلاش نکرده است.


وی در سال 1371 به یکی از مریدان خود که دختر جوانی بود، به نام « ف _ الف » تجاوز نمود که دختر بیچاره، دچار بیماری دوشخصیتی شد و بعدها درگذشت.


نوربخش مدت ها تحت تعقیب قضایی جمهوری اسلامی ایران بود و در 19/7/1387 در لندن درگذشت.


 دکتر نوربخش


یک نکته جالب از نوربخش :


وی در مقدمه کتاب « زنان صوفی » به یک نکته ای اعتراف می کند، وی می نویسد :


تصوف، اول، حال بود، بعد قال شد، امروز نه حال است نه قال، بلکه دکانی شده برای اقطاب


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 5:14 عصر     |     () نظر

فرقه های فعّال صوفیه در ایران


قسمت سوم


فرقه ذهبیه (احمدیه)


یکی از فرقه هایی که خود را به معروف کرخی منسوب می کند ذهبیه است. در مورد وجه تسمیه آن گفته اند :


به لحاظ اینکه رؤسای این فرقه علم کیمیاگری می دانستند آن را ذهبیه خوانده اند و می گویند: رؤسای این فرقه، سالک را مانند طلای بی غش می نمایند و تا به این رتبه نرسد، اجازه دستگیری به او نمی دهند.


وجه دیگر آنکه در این فرقه سنی وجود نداشته و مشایخ و اولیای آنها امامی مذهب بوده اند ؛ در حالی که سرسلسله های این فرقه عبارتند از : جنید بغدادی ، احمد غزالی ، شیخ ابوالقاسم گرگانی ، ابوبکر نساج و ابو نجیب سهروردی که همه آنها مذهب غیر امامیه داشته اند.


(ذهبیه/ داود الهامی ص3)


برخی می گویند : چون علی بن موسی الرضا (علیه السلام) حدیث سلسله الذهب را بیان فرموده و سند خرقه رئیس این فرقه، یعنی معروف کرخی به آن بزرگوار می رسد به این لحاظ ذهبیه نامیده شده اند.


تأسیس ذهبیه


در مورد تأسیس ذهبیه چند دیدگاه وجود دارد که در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد:


دیدگاه اول : مؤسس ذهبیه قطب یبستم این فرقه یعنی خواجه اسحاق خُتَلانی است که داماد میر سید علی همدانی می باشد. در زمان همین شخص ذهبیه به دو فرقه تقسیم شد :


1)      نوربخشیه (سید محمد نوربخش)


2)      طرفداران سید عبدالله برزش آبادی مشهدی (معروف به ذهبیه)


این دیدگاه مردود است؛ چراکه در زمان خودش خواجه اسحاق ختلانی طرفدار سرسخت نوربخش است و قطبیت ذهبیه را رها کرده و به نوربخش می دهد و سید عبدالله از دستور استادش سرپیچی کرده و ذهبیه را جمع می کند.


 


دیدگاه دوم : نوربخش که به عنوان رهبر سیاسی مطرح می شود، بر علیه شاهرخ میرزا قیام کرد و توسط خود او کشته می شود. در قبال آن سید عبدالله برزش آبادی بعد از خواجه اسحاق دنبال فرقه افتاده و فرقه درست می کند و در آن زمان خواجه اسحاق گفته که ذهب عبدالله . پس سید عبدالله برزش آبادی مؤسس ذهبیه می شود و این دیدگاه به واقع نزدیکتر است.


 


دیدگاه سوم : نوشته اند که این فرقه ادامه فرقه کبرویه است که خواجه اسحاق ختلانی، یکی از جانشینان فرقه کبرویه دست از قطبیت کشید و به موجب رؤیا سید حمد قهستانی ملقب به نوربخش را به قطبیت نشاند . وی در وصف خود می گوید :


به خدا اگر به زیر چرخ کبود                         چون منی هست و بود و خواهد بود


(دنباله جستجو در تصوف ایران/185)


سید عبدالله برزش آبادی از دستور پیر و مراد خود، خواجه اسحاق ختلانی، نافرمانی کرد و در مقابل نوربخش ایستاد. می گویند وقتی خبر به خواجه رسید گفت : ذهب عبدالله. به همین جهت از اینجا این فرقه به ذهبیه مشهور شد.


ذهبیه تا زمان قطب سی و یکم این فرقه به نام علی نقی اصطهباناتی تمام اقطاب آن در مناطق مشهد بودند. بعد از این قطب ، شخصی به نام قطب الدین نیریزی که قطب سی و دوم این فرقه می شود زمینه خانقاه ذهبیه را در شیراز فراهم کرد. علما و فقها در مقابل نیریزی می ایستند و او فرار می کند. بعد برمی گردد و فوت می کند. جانشین نیریزی محمد هاشم درویش در مقابل فقها نایستاد و تقیه کرد و با زرنگی توانست خانقاه بزند. اکنون خانقاه احمدیه شیراز مربوط به ذهبیه است و تا سالها متولی شاهچراغ بودند و درآمدهای آن را خرج می کردند.


از جمله سران بزرگ این فرقه ، میرزا احمد اردبیلی مشهور به « وحیدالاولیاء » می باشد. درباره وی نیز داستانهای زیادی در این فرقه خواسته شده است.


در مورد تولد وی نیز مانند ملاّسلطان گنابادی داستانهایی ساخته شده است. از آن جمله ادعای مادر وی است که می گوید : زمانی که وحیدالاولیاء را حامله بودم اگر با غدای شبهه ناکی روبرو می شدم از درون شکم صدایی می شنیدم. در زمان شیرخوارگی او، اگر وضو نداشتم، بچه شیر نمی خورد.


(سیری در تصوف/ص280)


همچنین داستان مشهور ندای خروس و شعر خواندن در وصف وحیدالاولیاء نیز بسیار خواندنی است . این داستان در کتاب انهار جاریه آمده که خروسی به هنگام صبح در خانه یکی از دراویش نام وحیدالاولیاء را بر زبان رانده است :


هم در این اثنا خروسی چون سروش            آمد از بام عمارت چون خروش


گوش بر بانگش چون بنهادم نهان                دیدم این ذکرش بود رطب اللسان


حجة القائم وحیدالاولیاء


پیش خود گفتم خیال من چنین                   در سماع من فکنده این طنین


باز بانگی کرد آن حیوان رسا                       حجة القائم وحیدالاولیاء


(انهار جاریه چاپ مصطفوی شیراز / ص23)


در وصف مجدالاشراف، از اقطاب دیگر خود گفته اند :


خوان قدرت چیست شخص مهدوی              آن ولی حق به صاحب پیروی


ظل ظل الله امام و انس و جن                     هادی و مهدی در این دور و زمان


(رساله تنبیهیه/ص12)


وحیدالاولیاء، به دلیل ریاضت های طولانی در اواخز عمر ، فلج شد.


قطب فعلی ذهبیه « عبد الحمید گنجویان » است که بعد از انقلاب به انگلستان رفت و در آنجا خانقاه زده.


چای احمد و چای محمود از جمله منابع اقتصادی این فرقه می باشد . این فرقه در دزفول اقدام به ساخت بیمارستان دکتر گنجویان نموده است. همچنین چای محمود و چاپ احمدیه از این فرقه است.


ذهبیه هم اکنون در دزفول و شیراز فعالیبت زیادی دارند و در سالهای گذشته دست به توسعه فعالیتهای خود زده اند.



کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط یه محقق 88/6/28:: 5:12 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >